عصبانیت بچه ها
تحلیل:
دختر من عصبانی شدن را از من یاد گرفته. یاد گرفته اگر دنبال چیزی گشت و پیدا نشد اولین عکسالعملش عصبانی شدن باشد. اگر نتوانست کاری را درست انجام بدهد حتی اگر آن کار باز کردن قوطی لگوها باشد عصبانی بشود و پرتابش کند. یاد گرفته در برابر کوچکترین ناسازگای همبازیهایش عصبانی بشود و با خشونت اسباببازی را از دست آنها بکشد، آنها را هل بدهد، سرشان داد بکشد و وقتی نتوانست حرفش را به کرسی بنشاند گریه کند و جیغ بزند.
من یک یک این کارها را هر روز و هر ساعت طی سالها به او یاد دادهام. یعنی در واقعی به طور غیر مستقیم از رفتارهای من به این نتیجه رسیده که بهترین و سریعترین راه عصبانیت است. هرچند ویرانکنندهتر و خستهکنندهترین راه است اما آسانتر است. چرا؟
چون اولا راه حلی است که خیلی خوب میشناسد و ثانیا راه حل دیگری سراغ ندارد. یعنی حتی اگر هر دفعه که عصبانی میشود باز هم به نتیجه مورد نظرش نرسد و شکست بخورد باز هم ادامه میدهد چون گمان میکند تنها راه است پس ناچار هر بار تکرار میکند.
چطور کمکش کنم؟
اولا باید یاد بگیرد عصبانی شدن خوب نیست. باید بفهمد چرا عصبانی شدن خوب نیست.
با توضیح دادن: چون وقتی صدات را بالا میبری و عصبانی میشی دوستهات هم عصبانی میشن و دعوا میشه. چون وقتی همش با دوستهات دعوا میکنی دیگه دلشون نمیخواد با تو بازی کنن.
با مثال زدن: تو دوست داری معلمت همیشه با تو عصبانی باشه؟ همش دعوات کنه و سرت داد بزنه؟ دوست داری تا یک کار اشتباه انجام دادی معملت عصبانی بشه و به خاطر همون یک کار کوچیک سرت داد بزنه؟ دوست داری من یا پدرت همش عصبانی باشیم و سرت داد بزنیم؟ پس خودت هم باید کمی آروم باشی و توی بازی زود عصبانی نشی حتی اگر کسی کاری کرد که دوست نداشتی باز سعی کنی داد نزنی و عصبانی نشی.
با بازی کردن نقشش: من جای او نقشش را بازی میکنم و او نقش همبازی که طبق میلش رفتار نمیکند و سعی میکنم رفتار خودش را به او نشان بدهم. در واقع این بار او نظاره گر خودش است و من سعی میکنم نقشش را به شبیه ترین وجه بازی کنم تا خودش را خوب ببیند و نتیجه بگیرد.
دوما با جایگزین کردن یک رفتار درست به جای عصبانیت.
به جای عصبانی شدن چه کار کند؟ اگر کسی کاری کرد که عصبانی شدی به من بگو تا کمکت کنم. (در این مرحله سعی میکنم کمکش کنم بفهمد حق دارد ناراحت باشد یا نه، چون بعضی وقتها توقع نادرستی دارد مثلا دوست دارد همیشه توی بازی نقش مامان را بازی کند و یا یک اسباب بازی خاص را همیشه برای خودش میخواهد. من سعی می کنم به او بفهمانم رفتارش درست نیست و جایی که حق با اوست را هم به او یاد می دهم )
اگر عصبانی شدی به جای هل دادن و چنگ زدن چند بار نفس بلند بکش. نفست را با فشار خالی کن. امروز این را چند بار با هم تمرین کردیم امیدوارم یادش بماند وقتی لازم بود از آن استفاده کند.
سوم با تمرین کردن.
هر بار موقع عصبانی شدن باید در کنارش باشم و به او یادآوری کنم به جای داد زدن و دعوا کردن نفس عمیق بکشد. یعنی حرصش را توی نفس کشیدنش خالی کند .
چهارم با دور شدن از صحنه عصبانیکننده .
وقتی عصبانی شدی و دوست داشتی داد بزنی و هل بدی سعی کن بری دورتر، از دوستهات یک کم فاصله بگیر و دور بشو. برو جایی که با اونها فاصله داشته باشی و دست به سینه وایستا. اینطوری متوجه میشن که ناراحت شدی. اگر هم متوجه نشدند خودت یک کم فکر کن و بعد دوباره برگرد به بازی.